یعنی من با همهی احترامی که به شغل مادر و پدرم میگذارم، باید در تعطیلات نوروز، تک و تنها، خانه را متر بکنم و هی چپ و راست بروم و دست به دعا بردارم تا شاید خانهای آتش نگیرد و کسی مریض نشود؛ که در این صورت، مادر و پدر عزیزم، میتوانند در تعطیلات نوروز، کمی بیشتر کنار فرزند عزیزشان باشند.
البته با طرح ابتکاری پدر گرامی، بهنظر میرسد که تعطیلات امسال، هم فال باشد و هم تماشا. آخر همین چندروز پیش بابا، سر سفرهی شام گفت:
- سامان!
- بله!
- امسال هم مثل سالهای قبل، من و مامان، باید سر کار...
- میدونم بابا، باشه! بیخیال!
- اما امسال یه پیشنهاد خوب دارم.
یکهو چشمهایم برق زد و گفتم: «چی نهاد؟!»
بابا لبخندی زد و گفت: «از این چندروز تعطیلی، چند روز رو پراکنده کنار هم هستیم. اما کلی با مامانت برای روزهای باقیمونده فکر کردیم که چهکار کنیم به تو بد نگذره. کلی گشتیم و برای هردو روزت، یه کتاب، یه فیلم و یه آلبوم موسیقی خریدیم.»
من که آب از لب و لوچهم راه افتاده بود گفتم: «خب!»
- ولی همهی پیشنهادا رو یهجا بهت نمیدیم. باید آخر هردو روز، لااقل چند خط دربارهی چیزهایی که خوندی، دیدی و یا شنیدی برامون بنویسی. اونوقت با یه راهنمایی میتونی بگردی و بستهی پیشنهادی دو روز بعد رو که یهجای خونه قایم شده پیدا کنی و از خوندن و شنیدن، لذت ببری. اگه چیزی ننوشتی، یعنی از بستهی پیشنهادی بعدی خبری نیست.
* * *
امسال با عید هیجانانگیزی روبهرو شدم. شما هم میتوانید خاطرهها و تجربههای نوروزی مرا بخوانید. نوروزی لذتبخش، همراه با خواندن، شنیدن، دیدن و البته کمی هم خوردن و خوابیدن!
تصویرگریها: مجید صالحی
------------------------------------------------------------------------
بستهی پیشنهادی روزهای دوم و سوم
سکسکهی قهرمان!
روز اول عید، مامان و بابا، خانه بودند. اما روز دوم و سوم، نه. بستهی پیشنهادی اول را توی یخچال پیدا کردم! دشت اول حسابی مزه کرد، بهخصوص که خواندن و شنیدن و دیدن، با خوردن میوههای توی یخچال همراه باشد.
شنیدنی: من، هم به موسیقی سنتی ایران علاقه دارم و هم به موسیقی پاپ! یعنی دلنگدلنگ و دوپسدوپس با هم. تا الآن هم هرچی گوش کردم، یا این بوده یا آن! اما امروز به یک کشف تازه رسیدم، گروهی که هردو سلیقه را در اولین آلبومشان جمع کردهاند. بابای عزیز، خیلی کیف کردم، خیلی ممنون!
* آلبوم «باران تویی»، اثر گروه چارتار
خواندنی: ماجرا دربارهی پسری است از گروه وایکینگها به اسم سکسکه! سکسکه با اینکه پسر رییس قبیله است، اما همه به او بیعرضه میگویند و معتقدند او نمیتواند جایگزین پدرش شود. البته سکسکه خودش هم حرف مردم را باور کرده و برای شرکت در مراسم گرفتن اژدها، حسابی ترسیده. خلاصه بعد از کلی اتفاق جذاب و شنیدنی، قهرمان داستان موفق میشود خودش را بهعنوان یک سکسکهی باعرضه به وایکینگها ثابت کند.
* «چگونه اژدهای خود را تربیت کنید»، نوشتهی کریسدا کاول، ترجمهی شیدا رنجبر، انتشارات زعفران
دیدنی: قبلاً «ابری؛ با احتمال بارش کوفته قلقلی ۱» را دیده و کلی کیفیده بودم! شمارهی دو را با بیمیلی توی دستگاه گذاشتم. تصورم این بود که مثل همیشه، قسمت دوم از اولی بیمزهتر است، اما نبود. «فلینت»، همان مخترع جوان قصه، اینبار با کلی ماجرا مواجه بود که بتواندجهان را از شر غذاهایی که به شکل حیوان درآمده بودند، نجات دهد. اما بعداً فهمید...
* «ابری؛ با احتمال بارش کوفتهقلقلی ۲»، ساختهی کودی کامرون و کریس پرن
------------------------------------------------------------------------
بستهی پیشنهادی روزهای چهارم و پنجم
چ، مثل چهارمین روز
معلوم بود نوشتههای دو روز قبل، برای بابا رضایتبخش بوده، چون خوراک دو روز آینده دم دست بود، توی تختخواب!
دیدنی: یک سورپرایز اساسی! سهتا بلیت فیلم «چ»، آخرین سانس سینما در شب چهارم، آن هم با حضور پدر و مادر عزیز!
فیلم، ماجرای دو روز حضور شهید دکتر مصطفی چمران در شهر پاوه را تعریف میکند. اما جذابترین بخش فیلم، تغییر دیدگاه من نسبت به چمران بود. تصویر صلحطلب و انساندوست چمران را با هیچچیز دیگری عوض نمیکنم. چمران فیلم، شخصیتی بود که حتی نسبت به کشتهشدن یک حیوان هم حساسیت نشان میداد و من به این سردار افتخار میکنم.
* «چ»، ساختهی ابراهیم حاتمیکیا
شنیدنی: این چهارمین آلبوم گروه آریان است، همراه با یک سیدی تصویری از اجرای چند آهنگشان!
آلبوم شاد و جذابی است و شاید جذابترین آهنگ، قطعهای دوزبانه است که در آن کریس دیبرگ، خوانندهی مشهور ایرلندی، گروه آریان را همراهی میکند.
* آلبوم «بیتو با تو»، اثر گروه آریان
خواندنی: من عاشق «عمو شل هستم» و بابای عزیز، ممنون که مجموعه داستانهایش را یکجا به من هدیه دادی. «درخت بخشنده»، «یک زرافه و نیم»، «سرگذشت لافکادیو»، «قطعهی گمشده» و...
«قطعهی گمشده تنها نشسته بود...، منتظر کسی بود. که بیاید و او را با خود بهجایی ببرد. بعضیها مناسب بودند...»
* «مجموعه داستانهای شل سیلوراستاین»، ترجمهی سپیده اسدی، انتشارات خیام
------------------------------------------------------------------------
بستهی پیشنهادی روزهای ششم و هفتم
سلام بر رستم!
امروز دماغم حسابی سوخت! آخر هرچه گشتم بستهی پیشنهادی سوم را پیدا نکردم. تا اینکه با ناامیدی به سمت کنترل تلویزیون رفتم که...! زیر کنترل، نقشهی یک گنج بود. بعد از حل پنج معمای بیمزه، رمز نقشه را پیدا کردم: آشپزخانه، کابینت شمارهی چهار، قابلمهی طبقهی دو و سومین بسته!
دیدنی: باورم نمیشد! انیمیشنی که همین امسال، جایزهی اسکار بهترین انیمیشن و آهنگ را گرفته، الآن روی میز من است. آنقدر محو دیدن فیلم شده بودم که برای اولینبار به چیپس و پفک نگاه چپ هم نکردم!
فیلم، رابطهی گرم و صمیمی دو خواهر را نمایش میدهد. اما موضوع مهمی که این دو شاهزاده را از هم جدا کرده، قدرت عجیب خواهر بزرگ است. او میتواند هرچیزی را که سر راهش هست، منجمد کند. اما این توانایی برای او غیرقابل کنترل شده و ... یادم باشد چندتا نقد دربارهاش بخوانم.
* «سرزمین یخبندان»، ساختهی کریس باک و جنیفر لی
شنیدنی: گروه رستاک، مرا از خراسان و مازندران، به گیلان و کردستان برد. سفری موزون و آهنگین با سازهایی محلی. برایم جالب بود که گروه، برای اجرای هرچه بهتر آوازها و نواهای محلی، شال و کلاه میکرد و از این شهر به آن شهر، پای صحبت این خواننده و آن استاد مینشست. راستی! آلبوم گروه رستاک تصویری است و من اجرای موسیقی همراه با لبخند گروه را به خوبی میتوانستم ببینم.
* آلبوم «سُرنای نوروز ۹۲»، اثر گروه رستاک
خواندنی: همیشه دلم میخواست از زندگی رستم دستان و دلاوریهایش، اطلاعات بیشتری داشته باشم. اما حال خواندن شاهنامه را نداشتم. باورم نمیشد که یک روز، همراه با یک رمان تخیلی، به گذشته پا بگذارم و در کنار رستم، برای آزادی سرزمینم از بند ظلم و ستم، مبارزه کنم.
- بابای عزیز، یادآوری کنم که ۲۳ فروردین، روز تولدمه! اگه برات ممکنه جلد یک و سهی این کتاب رو هم علاوه بر کادوهای دیگه، بخر.
* «پارسیان و من» (جلد دوم: راز کوه پرنده)، نوشتهی آرمان آرین، نشر موج
------------------------------------------------------------------------
بستهی پیشنهادی روزهای دهم و یازدهم
آری گفتن به حقیقت!
دو روز گذشته، مامان و بابا خانه بودند و از صبح اول وقت، تا آخر شب، به دید و بازدیدهای عیدانه گذشت. اما امروز، اثر آنهمه شیرینی و آجیلخوردن را روی شکم مبارکم احساس میکنم. هی به خودم میگویم که: «پسر، کاه از خودت نبود...»
خواندنی: «اومون را»، رمان جذابی است. من را یاد اگزوپری انداخت؛ نویسندهی شازده کوچولو را میگویم. آخر او هم عاشق پرواز بود. ماجرا دربارهی پسری است که تمام خاطرات کودکیاش، به رؤیای آسمان و پرواز ربط پیدا میکند. انگار در و دیوار را هم هواپیما و فضاپیما میبیند. در داستان، فضای تخیل و واقعیت با هم قاطیپاتی میشوند، آنقدر که گاهی من بهعنوان یک خواننده نتوانستم تشخیص دهم کجا واقعیت است و کجا تخیل. اما خود اومون، بالأخره جذب آکادمی فضانوردی روسیه میشود و...
* «اومون را»، نوشتهی ویکتور پلوین، ترجمهی پیمان خاکسار، نشر زاوش
شنیدنی: خاطرهی من از محسن چاووشی، فقط آه و ناله بود. اما بعد از شنیدن این آلبوم، نظرم برگشت. یعنی یک خوانندهی پاپ غمگین، میتواند بهجای خواندن اشعار ناامیدکننده، شعر شورانگیز مولانا را شاد شاد بخواند:
ای عاشقان ای عاشقان، آنکس که بیند روی او
شوریده گردد عقل او، آشفته گردد خوی او...
* آلبوم «من خود آن سیزدهم»، اثر محسن چاووشی
دیدنی: مجموعه فیلم «یادگارکودکی ۱»، شامل ۱۰ فیلم از تولیدات سینمایی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است. فیلمهایی که به مسائل نوجوانها پرداختهاند و با تماشای آنها، میتوانی زندگی کودکان و نوجوانان ایران را در چند دههی گذشته مرور کنی. فیلمهایی مثل «دونده»، «عمو سیبیلو»، «سازدهنی» و ...
* «یادگار کودکی ۱»، محصول کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
------------------------------------------------------------------------
بستهی پیشنهادی آخر
دامن طبیعت
امروز روز طبیعت است و نزدیکترین دامن طبیعت به اینجانب، دامن باغچهی کوچک مجتمع خودمان است. به مناسبت همین روز، تصمیم گرفتم قبل از اینکه سراغ آخرین بستهی پیشنهادی بروم، به گل و گلدانهای باغچه آب بدهم و کمی هوای طبیعت را داشته باشم.
شنیدنی: آلبوم سالار عقیلی را شنیدم. کلی دلم گرفت. البته شاید این دلگرفتگی، بهخاطر تمامشدن تعطیلات و رسیدن روزهای درس و مدرسه باشد، نمیدانم!
فکر میکنم موسیقی سنتی ما خیلی عمیق است و هرقطعه را باید چندبار بشنوی تا بتوانی با آن ارتباط برقرار کنی. نام ۲۵ نوازندهی روی جلد این آلبوم هم قابل توجه بود. بعد از شنیدن آلبوم تا چندروز این غزل سعدی را با خودم زمزمه میکردم:
مرا دو چشم به راه و دو گوش بر پیغام
تو فارغی و به افسوس میرود ایام...
* آلبوم «به یاد من باش»، اثر سالار عقیلی
خواندنی: بابای عزیز، با اینکه تا بهحال اسبی نداشتم، اما میدانی که من عاشق اسب هستم. خوب است بدانی این رمان هم از زبان یک اسب نوشته شده. تازه، آنقدر نثر آن زیبا و روان است که میتوانی خودت را جای اسب بگذاری و حسش کنی.
پسر نوجوانی صاحب «جویی» است و بین آن دو، رابطهی عمیقی برقرار است. اما بعد از اتفاقاتی، مجبور بهجدایی میشوند و اسب عزیز قصه، به جنگ فرستاده میشود و ...
* «اسب جنگی»، نوشتهی مایکل مورپورگو، ترجمهی پروین علیپور، نشر افق
دیدنی: اولین بخش جذاب فیلم، جلوههای ویژهی آن بود. من بعد از دیدن فیلم و جستوجو در اینترنت، تازه فهمیدم ببری که با «پای» در قایق نجات گرفتار شده کاملاً رایانهای و ساختگی است. دومین بخش جالب فیلم، مفهوم عمیق فیلم بود. نوجوانی که در هند، با ادیان و مذاهب گوناگون روبهروست و بهخاطر روح حقیقتجویش، خدا را در آیینهای مختلف جستوجو میکند. اما در آخر، در سختترین شرایط و درحال دست و پنجه نرمکردن با مرگ بر روی دریا، به وحدانیت خداوند پی میبرد.
* «زندگی پای»، ساختهی آنگ لی